ماجراهای نیست گفتن های آیسا خانم
سلام دخملی ناز و خوردنی. عزیز دلم این روزها خیلی با نمک شدی. کارهات و حرفات خیلی زیاد شدن و با بودن تو گذر زمان رو حس نمیکنیم. وقتی صبح از خواب بیدار میشی . سلام میکنی و با لبخند صبحت رو شروع میکنی. از همون سر صبح شروع میکنی به یاد کردن از تک تک افراد خانواده و اسباب بازیها و خوراکی ها. میگی: " آقا جون نیست * عزیز نیست * خاله نیست* دایی نیست* امیر نیست * بابایی نیست * عمو نیست* بابا جون نیست * مامان جون نیست * بستی (بستنی) نیست * په په نیست* خِسی (خرسی) نیست و .... خلاصه از همه کس و همه چیز یاد میکنی و با یک لحن کودکانه میگی نیست. قربون اون حرف زدنت برم من. وقتی چیزی رو تو دستت داری و دوست نداری به کسی بدی پشت سر هم میگ...
نویسنده :
مامانی
11:05